یارب از محشر و میزان نبود واهمه ام
چون که مسکین عطا و کرم فاطمه ام
روز اول که گِلم را بسرشتند به خشت
خاکم و گِل شده از اشک نم فاطمه ام
چون که از کودکیم در به در فاطمه ام
اشک ریزان مصیبات و غم فاطمه ام
من غم و عشق تو را بر دوجهان نفروشم
سرفرازم که به زیر علم فاطمه ام
گرچه تو بی حرمی گرچه مزارت مخفی است
هر زمان قم بروم در حرم فاطمه ام
سود دنیایی من یک نظر فاطمه است
بی نیازم چو گدای کرم فاطمه ام
کار من نوکری و منصب من سینه زن است
من مصیبت زده ی قد خم فاطمه ام
شاعر: حسین شادمند
- پنج شنبه
- 1
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:30
- نوشته شده توسط
- شاکرحق
- شاعر:
-
حسین شادمند
ارسال دیدگاه