• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت حضرت رقیه(بیا ای سر به ویران با من ویران نشین سر کن)

1149

 بیا ای سر به ویران با من ویران نشین سر کن
بُزرگی کن شبی را سر در این کلبة محقر کن
ستاره هر چه باشد می فزاید جلوة مه را
بتاب ای ماه و دامان من امشب پُر ز اختر کن
اگرغنچه بخندد، باز گردد، گل شود، غم نیست
نظر ای باغبان بر غنچة نشکفته پرپر کن
اگر چه پای تو بر دیدة گل ها بود، اما
بیا ویرانه یی را هم به بوی خود معطر کن
زبان را نیست نیرویی که گویم، عمه ممنونم
تو بگشا لعل لب، از او تَشّکُر جای دختر کن
نه جای تو، نه جای عمه، نه جای من است اینجا
مرا هَمره بِبَر زین جا و، همبازی اصغر کن
شاعر:علی انسانی

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران