• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت رقیه(من از این رنج و بلا جان میدهم)

1119

 من از این رنج و بلا جان میدهم
از مصیبت ها خدا جان میدهم
تو که رفتی اشک در چشمم نشست
چون شدم از تو جدا جان میدهم
عمه بالای بلندی داد زد
تا که گرید بر شما جان میدهم
یک نفر انگشت و انگشتر ربود
رفت چون غارت ردا جان میدهم
تا که راس خونی و زخمی تو
دیده ام بر نیزه ها جان میدهم
زیر مشت و ضربه پای عدو
عمه جایم شد فدا جان میدهم
خنده ها کردند دخترهای شام
گفته اند هستی گدا جان میدهم
از سر شب من که دلتنگت شدم
گفته ام بابا بیا جان میدهم
بار دیگر چون تو را من دیده ام
نذر من گشته ادا جان میدهم
تو حلالم کن مرا ای عمه جان
در خرابه جا به جا جان میدهم
شاعر:جواد قدوسی

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:2
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران