دل شب آمده ز ره مهمان من
	نشسته ميهمان روي دامان من
	به گيسويش اسـيرم
	ز رويش بوسه گيرم
	کنـارش مـن بميرم
	پدر جانم پدر     پدر جانم پدر
	* * * * * * * * * *
	گـل ياست پـدر شـده نيلوفري
	گمانم ناز من تو امشب مي خري
	منم در اشگ و ناله
	منم دلخون چو لاله
	منم پير سـه ساله
	پدر جانم پدر     پدر جانم پدر
	* * * * * * * * * *
	چرا لبهاي تو شده چون ارغوان
	بگيرم بوسه من ز جاي خيزران
	بقـربـان سـر تو
	بگـو کـو پيکـر تو
	چه شد انگشتر تو
	پدر جانم پدر     پدر جانم پدر
	* * * * * * * * * *
	به زانويم دگر نمي باشد رمق
	نشسته آمدم کنـار ايـن طبق
	تو با چشمان خونبار
	ببين دراين شب تار
	 بود دستم به ديوار
	پدر جانم پدر     پدر جانم پدر
	* * * * * * * * * *
	ببيني گـر مرا به چشمان ترت
	پدرجان مي کني تو ياد مادرت
	ببين اي نور ديده
	به مثل آن شهيده
	بود قـدم خميده
	پدر جانم پدر     پدر جانم پدر
	شاعر:سید محسن حسینی
- سه شنبه
- 6
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 4:29
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه