با نيزه روي زخم تو مرهم گذاشتند
جسم تو را به خاك چه در هم گذاشتند
من مانده ام چگونه ببوسم تن تو را
بس نيزه پشت نيزه و بر هم گذاشتند
بر سينه ات نمونه ي هرچه سلاح هست !
شمشير و سنگ و تير سه پر هم گذاشتند
هم داغ اكبر تو و هم سوز تشنگي
اصلا مگر برات جگر هم گذاشتند
آمد ز من رقيه سراغ تو را گرفت
پرسيد كه : براي تو سر هم گذاشتند ؟
در كيسه هايشان پر سر بود و روسري
هر آنچه بود زيور و زر هم گذاشتند
شاعر:رضا رسول زاده
- سه شنبه
- 6
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 4:33
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه