ای وای از طنین دعاهای آخرت
بابا بیا ، بیا پدرم ... مرد دخترت
بابا بیا ، بیا که ببینی چه شد سرم
یا لااقل بیا که ببینم چه شد سرت ؟!
از آن شبی که از روی ناقه چنان پری
از آن شبی که دیو سیه بود با پرت
حتی خدای عز و جل گریه می کند
با روضه های اشک فشان مکررت
در آن شب سیاه به جز تو کسی نبود
نه عمه ، نه پدر ، نه عمو ، نه برادرت
حالا نیاز نیست به آغوش عمه جان
با تازیانه انس گرفته است پیکرت
سنگ خرابه بالش زیر سرت شده
گرد و غبار و خار و خس و تیغ بسترت
آنقدر گریه کن که :... پدرجان مرا زدند
آنقدر ناله کن که بیاید برابرت
وقتی رسید ، " چادر " خود را بگو ولی
حرفی نزن دگر ز مصیبات معجرت
ای وای از طنین دعاهای آخرت:
بابا بیا ببین شده ام شکل مادرت
شاعر:مجتبی کرمی
- سه شنبه
- 6
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه