• یکشنبه 9 اردیبهشت 03


شعر طفلان حضرت زینب(گاه لیلایی و گهی مجنون)

1137
1

گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبروی همیم در همه جا
***
ای طلوع همیشه ی قلبم
با تو خورشید عالمینم من
تو حسینی ولی گهی زینب
گاه زینب گهی حسینم من
***
وقت سجاده وقت نافله ها
لبمان نذر نام یکدیگر
دو کبوتر  در این حوالی عشق
بر سر پشت بام یکدیگر
***
من و تو آیه های تقدیریم
من و تو همدلیم و همدردیم
خواب بر چشممان نمی آمد
تا که بر هم دعا نمی کردیم
***
دل ندارم تو را نظاره کنم
در غروبی که بی حبیب شدی
تکیه بر نیزه ي شکسته زدی
این همه بی کس و غریب شدی
***
کاش اینجا اجازه می دادی
تا برای تو چاره می کردم
این گریبان اشتیاقم را
پیش چشمت پاره می کردم
***
همه از خیمه ها سفر کردند
همه در خون خویش غوطه ورند
همه دیشب فدا شدند اما
کودکانم هنوز منتظرند
***
آن دمی که ممانعت کردی
مهمان نگاه من غم شد
از بلا و غم ِ مصیبت تو
آنقدر سهم خواهرت کم شد
***
کودکانم اگر چه ناقابل
ولی از باده ي غمت مستند
آن دو بالی که حق به جعفر داد
به خدا کودکان من هستند
***
خنده های با نگاه غمگینت
اذن پرواز بالشان باشد
اذن میدان بده به آنها تا
شیر مادر حلالشان باشد

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران