• سه شنبه 15 آبان 03


شعری در مقام قاسم ابن الحسن(بدر تمام است و جز این نیستش مثل)

1116

بدر تمام است و جز این نیستش مثل
در وصف قامتش شده خم قامت غزل
شه پر گرفتم تا که چونین باوقار گفت
مرگ به راه عشق، چو احلا من العسل
از چاله برون شــدم ، شـدم در دل چاه
جز رب نبود کسی مرا پشت و پناه
زین رو همه دم بخوانم اینگونه چه خوش
لا حـــــــول و لا قــــوّه الا بــالله
مـــــرا مســــت پــیــــمبـــر آفــــــریدند
غبــــار درب حیـــــــــــــــدر آفــریدند
چـــو حــــب آل طاها در دلــــــــم بــــود
مــــــــرا فـــــــرزند مــــــادر آفــــریدند
اذ کـــار علــی دو بـال قـقـنوس من است
در لـــیــلـه ی تار ، نور فـــانوس من است
چـــو نام علــی سلسلـــه ی شـعرم شد
جاهل تو بدان که شعر ، ناموس من است
روزی غــم عــالــم به در خــانــه مـا زد
با ما به سخن نشست و اسرار جفا زد
مــا تا لـب خود را به سخـن تر بنمـودیم
از آتــش درد غـــم مــا سـر ز قــفـــا زد
*شاه عالم بر در تو کشته است همچو غلام
عارفان نام تو را گویند به صبح و روز و شام
من بگــویم تا بباشــد بر همــه حسـن ختام
اولـــینی، آخــــرینی، بهـــترینی والســـلـام
*
آرزومند رخ حیدر کرار منم
به درش تا به ابد مست گرفتار منم
چون دم مرگ به بالین همه کس برود
زین سبب منتظر لحظه ی دیدار منم
ای که ما را روز محشر میشوی مــولا کفیل
یــک نظــر حــالا به ما انداز حــتی هم قلیل
مانــــده ام نام تو را با چــه زبان باید نوشت
کاشف و ابری و لاتین یا به ابجد یا بریل!

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران