قاسمت آمده و دست به شمشير شده
نوجواني كه به عشق تو حسين پير شده
پر پرواز گشوده به دلش تاب نبود
حرفش اين بود عمو رفتن من دير شده
زده زانوي غم و غصه و محنت به بغل
نگران بود چرا اين همه تاخير شده
***
كمتر از ساعتي بر او چه گذشته است خدا
كه قدو قامت او دستخوش تغيير شده
سنگ باران شد و زير سم مركبها رفت
پيش گويي عمو بود كه تعبير شده
مي وزد بوي گلاب تن تو در صحرا
به گمان عطر مدينه است كه تكثير شده
- پنج شنبه
- ۸
- فروردین
- ۱۳۹۲
- ساعت
- ۱۳:۵۳
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه