• سه شنبه 15 آبان 03


در مدح حضرت ام البنین (س) - (ای همسر سردار جهـان، مـادر عباس)

3208
2

ای همسر سردار جهـان، مـادر عباس
 وی دامـن تـو مهـد ادب‌پـرور عباس
 در بیت علـی آمده! هـم‌سنگر عباس
 خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس
 ام‌الشهـدا، فاطمۀ دوم حیدر
 هم فاطمۀ دوم و هم زینب دیگر
 ****
 تو چشمۀ فیض از نفس پنج امامی
 تو فاطمۀ بیت شـه عـرش‌مقـامی
 تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی
 تو مـادر والاگهـر خـون و قیامی
 جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت
 پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت
 شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد
 زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد
 تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد
 عبـاس تـو در عـرصۀ محشر به تو نازد
 کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان
 یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟
 ****
 ای سوخته در شعلـۀ مصباح هدایت
 ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت
خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت
 جان همه خوبان جهـان باد فـدایت!
با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی
 کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی
 ****
 عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی
 عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی
 تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی
 عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی
 چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی
 گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی
 ****
 تـو ام‌بنینـی نــه! تـو ام‌الشهـدایی
 پیوسته به ثارالله و از خویش جدایی
 دلباختـۀ جلـوۀ مصبــاح هــدایی
 بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی
ای بوسۀ خورشید به خاک کف پایت
 حق است کند فاطمه پیوسته دعایت
 ****
 دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را
 دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را
 در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را
 آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را
 از بس که در امواج بلا یار حسینی
 بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی
 ****
 یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی
 چون فاطمه یـافاطمه از غصه خمیدی
 بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی
 از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی
 با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود
 چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود
 ****
 بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت
 گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت
 آتش نزند کس به دل زار و حزینت
 ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت
 خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی
 تـا جـان بـه سـر گریۀ پیوسته نهادی
 روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود
 تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود
 با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود
 عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟
 ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود
 از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود
 ****
 ای قبلۀ دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت
 ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت
 ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت
 باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت
 با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت
 نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت
 ****
 یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است
 قبر تو عیان است عیان است عیان است
 چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است
 آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟
 از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم
 آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم
 ****
 هرچند که خون جگرت بود روانه
 دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه
 بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه
 ای کوه غم چار جوانت روی شانه
 بر «میثم» دل‌سوخته کن اشک، عنایت
 تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت
شاعر: حاج غلامرضا سازگار

  • جمعه
  • 9
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران