شهید شیر خواره ام به روی شانه می برم
گرفته شعلۀ غمش به دل زبانه می برم
گهی به روی سینه ام گهی به روی دست خود
شهید کوچک خدا چه عاشقانه می برم
چگونه جان به در برد ز دیدن تو مادرت
شهید شیر خواره ام از این میانه می برم
در این دیار بی کسی شکسته شد درخت و گل
به خدمت خدای خود کنون جوانه می برم
لبان تشنه اش زند به کام تشنه ام شرر
کبوتری که شد گلوی او نشانه می برم
چگونه از دوباره بر جراحتش نظر کنم
به روی گونه خون دل شده روانه می برم
شهید شیرخواره ام گرسنه بود و تشنه لب
نه آبِ دیده کام او نه طعم دانه می برم
به روی لب تبسمش لبان بی تکلمش
نشان دهد ز رفتنش که عاشقانه می برم
دو بال کوچکش نزد پری در آسمان تو
پرندۀ شکسته پر به سوی خانه می برم
نگاه گاهواره اش کند به گریه التماس
ولی کبوتر حرم از آشیانه می برم
به پشت خیمه کنده ام سرای جاودانه اش
مبارک است جای او به لب ترانه می برم
شاعر:خلیل روئینا
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه