• دوشنبه 3 دی 03


شعر مرثیه حضرت علی اصغر(دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت)

1596

 دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت
نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت
همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی
می کُشی آخر مرا با خنده های آخرت
بین میدان و حرم کردی تو سرگردان مرا
من نمی دانم چه گویم در جواب مادرت
عذر خواهی می کنم من گر نمی بوسم تو را
ای به قربان سرت، ترسم جدا گردد سرت
می کنم دفنت اگر پشت حرم، از من مرنج
تاب زیر سم مرکب را ندارد پیکرت
شاعر:سید محسن حسینی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران