غنچه کربلا ، شد افسرده نوگل باغ عشق ، پژمرده
نازنين گوهر حسين است اين گر عدويش به هيچ نشمرده
شيرخوار است و ، مادرش بي شير تشنگي ديگرش توان برده
بانوان ، گرد گاهواره او همه گريان و ، زار و افسرده
نظم آن پايگاه صبر و قرار ديگر از حال او بهم خورده
گه رقيه ، گهي رباب ، او را اشک افشان ، به سينه افشرده
برد آخر پدر به ميدانش با دلي داغدار و آزرده
دهدش تا که جرعه آبي لاجرم سوي دشمنان برده
آه ، آمد حسين و ، اصغر را برده عطشان و ، تشنه آورده
آب شد قلب زينب از اين داغ شد علي کشته ، آب ناخورده
خون آن کودک شهيد نوشت : زنده ام ، گرچه پيکرم مرده
اصغر آن مهر کوچکي که ( حسان ) زير امضاي عاشقان خورده
شاعر:حبیب چابچیان
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه