• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت علی اصغر(وقتش نبود، زود بهارت خزان گرفت)

1299

  وقتش نبود، زود بهارت خزان گرفت
اصلاّ چه بی مقدمه و ناگهان گرفت
حتی ملک به آن چه که شد، مات و خیره ماند
وقتی خدا وفای تو را امتحان گرفت
نائی نمانده بود به اعضای کوچکت
یا بود، تیر مانده ی تاب و توان گرفت
می خواستی که خون نشود قلب مادرت
امّا نشد، وَ تشنگی از تو امان گرفت
با تیر، راه گریه که سد شد رباب گفت:
طفل عزیزم آب مگر خورد، جان گرفت؟
عشقی شگفت بین تو با او وجود داشت
تا پاره شد گلوت، دل آسمان گرفت
می سوخت کاش در دل نیزار، بارها
آن تیر که گلوی تو را در دهان گرفت
شاعر:علی اصغر ذاکری

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران