سـلام فاطمـه! مـرآت داور آوردی
زهی که خون خدا را پیمبر آوردی
ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی
بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی
به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست
درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست
****
سپهر عصمت! کوکب، مبارکت باشد
تحیـت از طـرف رب مبـارکت باشد
عجب شبی بوَد امشب، مبارکت باشد
شـب ولادت زینـب مبـارکت بــاشد
محمّد آمده یا حیدر است این دختر؟
بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر
فرشتگان! همـه از جـای خـود قیـام کنید
کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید
به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید
همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید
تمـام فاطمه زیـن اب است این دختر
ادب کنید همه، زینب است این دختر
****
کریمهای که کرامت به او برازنده است
شرف، جلال، زعامت به او برازنده است
نجــات اهـل قیامت به او برازنده است
خدا گـواست: امامت به او برازنده است
شکوه حیدریاش بین، مگو که حیدر نیست
خطابهخوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست
هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش
ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش
شمیم فاطمـه آیـد ز بــوی پیرهنش
روان و روح بـزرگ حسیـن در بدنش
ز مهد آمده همسنگرِ امام حسین
نگاه دوخته بر حنجر امام حسین
****
کسـی کــه بــر سر عالم علم زند، این است
کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است
کسی که نقش شیاطین به هم زند این است
کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است
زبان زندۀ حیدر خطابهخوان خداست
پیــامآورِ پیغــامآورانِ خــداست
الا زمام سخن همچنان به فرمانت!
نگاهبــان شهیــدان! خدا نگهبانت
محمّـد و علـی و فـاطمه ثناخوانت
تو زینبــی، پدر و مادرم به قربانت!
عجب نه، گر به حضورت علی قیام کند
سـر حسین، سـر نـی به تو سلام کند
****
نگفتههـای علـی جملـه جمله بر لب توست
کلاس فاطمه- مکتب نرفتـه- مکتب توست
شبی که ماه در آن آب میشود، شب توست
تـو آسمانـی و رأس حسین، کـوکب توست
تو مریم دو مسیحی که شد جدا سرشان
مسیـح بوسـه گذارد به زخم پیکرشان
کسـی کـه بــر تــو کند اشک خود روان ز دو عین
به حق که هم به حسن گریه کرده، هم به حسین
چرا که هست تمام وجود تو، حسنین
گریستن به تو هم دین ما بود، هم دیْن
تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی
حسینی و حُسینی، نـه، تمـامِ پنج تنی
****
ولادت تــو خبــر از محـرم آورده
به درگهت سر تسلیم، عالـم آورده
به پیشگاه تـو تعظیم، مریـم آورده
نه، در حضور تو مردانگی کم آورده
به پیش سیل بلا کوه محکمی زینب
زنـی و سـرور مـردان عالمی زینب
الا ســلام خداونــد بـــر ســرآغازت
چهل عروج ز خود تا خداست پروازت
بـه هـر خطابـه هـزاران هزار اعجازت
سـر حسین بـه بالای نـی، سرافرازت
اسارت تو کمال شهادت شهداست
خطابههای تو رمز سعادت شهداست
****
تو آسمــان جــلال کرامتــی زینب
تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب
تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب
قدت خمید، ولی راست قامتی زینب
چه میشود ز کرم ای محیط صبر و رضا
کـه نخــلِ «میثم» آلوده را کنی امضا؟
شاعر : غلامرضا سازگار
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 20:39
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه