الهی شد اصغرم ز جفا در ره تو فدا روی دست من
گل نشکفته ز باغ ولا شد ز شاخه جدا روی دست من
خیزد این نغمه، از دل جانم، ای علی جانم (2)
الهی تو آگهی که خدا اصغرم شده این آخرین یارم
شراره برخیزد از دل من حلق چاگ علی چون به یاد آرم
گویم ای نور هر دو چشمانم، ای علی جانم (2)
فتاد آخر بلبلم ز نوا از خَندگ جفا اندر آغوشم
به حلق خونین و خنده به لب شد به سوی جنان طفل خاموشم
مانده اندر دل، آه سورانم، ای علی جانم(2
قیام خونین کرب و بلا زنده تا ابد از خون اصغر شد
گواه از بهر غریبی من خون حنجر این طفل اَطهر شد
نالم از این قلب پریشانم، ای علی جانم (2
شاعر:ابوالفضل آسمانی
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه