• یکشنبه 2 دی 03


شعر حضرت علی اصغر(طفلی به روی دست رجز خوان کربلا)

4729
3

طفلی به روی دست رجز خوان کربلا
در گرد باد آخر طوفان کربلا
بر آسمان دست پدر هم چو قرص بدر
در جزر و مد فتاده بیابان کربلا
معراج رفته بود و دوباره نزول کرد
زیر عبا پیمبر و قرآن کربلا
فواره های خون گلویش به عرش رفت
تندیس پایداری میدان کربلا
وقتی صدای خنده دشمن بلند شد
از پا نشست مادر گریان کربلا
موجی به سمت خیمه و موجی به سمت دشت
دریایِ پر تلاطم و حیران کربلا
از آب هم مضایقه کردند ای دریغ
این گونه بود قصهٔ مهمان کربلا
شاعر:یاسر حوتی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران