ای که از شوقِ تو آیینه سحرخیز شده
	کوچه ی معرفت از نورِ تو لبریز شده
	هستی آرایه ی چشمانِ تو را یاد گرفت
	واژه پردازی ی قرآن تو را یاد گرفت
	همه در بـاورمان روحِ مجرّد شده ایم
	امّتِ بی دل آییـن محمّـد شده ایم
	پُرشد از زمزمه ی رودِ تجـلّی شب ما
	خیمه زد در گذرِ قــافله ها مذهب ما
	این زمین ، منتظـرآمدنت بود که ماند
	سرزمینِ من و مولا شدنت بود که ماند
	همه در پَرتوِ منظومه ی تو نور شدیم
	با گُل و باغ و می وپنجره محشور شدیم
	دلِ ما عـرصه ی نورانیِ آیینِ تـو شد
	آیه ی بودنمان سوره ی یاسینِ تـو شد
	پَر و بال آمد و مدیـونِ بلال تـو شدیم
	همه پروانه ی شبگردِ جمال تـو شدیم
	گُلِ ایلافِ قُــرَیشیم اگـر، ایلِ تــوایم
	قـومِ سبـزیم همانیم که تمثیـلِ تـوایم
	عاشق آل عبــاایم که محبــوب شدیم
	مست و مجنونِ شماایم اگر خوب شدیم
	مَردمِ عصرِ ظهوریم خدا خواست چنین
	جاری از چشمه ی نوریم خدا خواست چنین
	 
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:41
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه