علی الگو گرفت از دست حیدر
حریف او نمی شد کل لشکر
ولی از تشنگی طاقت نیاورد
عطش کار خودش را کرد آخر
***
گرفت از تو توان استقامت
چه آورده سرِ این قد و قامت
اگر روزی ببینم من عطش را
از او می گیرم آخر انتقامت
***
علی از تشنه کامی ناتوان شد
دهانش با دهانم همزبان شد
عطش باعث شد اکبر را ببوسم
عطش این بار با من مهربان شد
***
به رویم راه ها بن بست بودند
تمام دشمنانم مست بودند
کسی تنها حریف من نمی شد
همه با تشنگی همدست بودند
***
عطش غالب شده، یاری کن ای مشک
برای کودکان کاری کن ای مشک
ببین قول شرف دادم به اصغر
بیا و آبرو داری کن ای مشک
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:33
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه