پیمبرانه ترین مرد در شعاع حسین
شبیه حضرت حیدر نوشت نافله را
رسیده در دل دشمن که محشری بشود
رسیده تا کند اعلام ختم قائله را
اگر اراده کند دشمنی نمی ماند
تمام می کند او با اشاره ولوله را
دوباره نعره ی یک شیر از بنی هاشم
که دشمنان همه حس می کنند زلزله را
ولی زبان پدر روی لعل لبهایش
زیاد می کند انگار صبر و حوصله را
که یوسفان همه باب فراق آمده اند
لذا نوشت به شکلی دگر معادله را
نوشت تا درجات پدر کمی راه است
و رفت کم کند اینگونه حد فاصله را
سپرد قامت خود را به کینه های قدیم
عروج کرد و دمی رسم شوم هلهله را
ندید و رفت حوالی آرزوهایش
ندید زخم زبان های چرک حرمله را
چه خوب شد که نماند و ندید بعد از این
صدای گریه ی پر های و هوی آبله را
پیمبر است چنین شد هوای اعجازش
کشاند در پی رأسش نگاه قافله را
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 8:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه