نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
تو رفتی و دل اهل حرم به همراهت
و چشم ها همه زمزم شدند پشت سرت
" أنا علیِ" تو تا به گوش کوفه رسید
یکی یکی همه ملجم شدند پشت سرت
مه برای تو خیرات نیزه می کردند
همه برای تو حاتم شدند پشت سرت
عجب رقابت سختی برای کشتن توست
رقیب سکه و درهم شدند پشت سرت
کسی حریف تو از پیش رو نمی گردید
عمود و نیزه که با هم شدند پشت سرت
کنار پیکر تو ناله ی غریبی گفت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
شاعر:حسین ایزدی
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه