• یکشنبه 4 آذر 03


شعر شهادت حضرت علی اکبر( گیسوانت که پریشان به تکان افتادند)

1893

  گیسوانت که پریشان به تکان افتادند
باد‌های دم صبح از جریان افتادند
تا به آوای خوشِ آمدنت گوش دهند
سینه‌ ها، ثانیه ‌ها از ضربان افتادند
ابر و باد و مه و خورشید سرِ داشتنت
لحظه ‌در لحظه به تقسیم زمان افتادند
صبح‌ از ابر و سر ظهر از آن ‌خورشید
بادها هم به تنت‌ بوسه زنان ‌افتادند
تا که ابروی کمان تو دمید از دو طرف
تیرها در دهن چاکِ کمان افتادند
چشم‌ها پلک نبستند به زیبایی تو
چشم‌ها تنگ شدند و به گمان افتادند
صبح فردا که سر نیزه ‌کشیدند تو را
بادهای دم صبح از جریان افتادند
شاعر:مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران