چشم ِ تو حیثیتِ دریا و جیحون ریخته
	بس که جذابیّتِ از این رویِ گلگون ریخته
	با ظرافت، لحظه يِ خلق ِ تو دستان خدا
	هر هنر که داشته از چنته بیرون ریخته
	احتیاجی نیست بر شمشیر ِ لیلازاده را
	چند لشگر دور تا دور ِ تو مجنون ریخته
	اولین قربانی ِ اهل ِ حرم بودی علی
	وعده ابراهیم کرد اما حسین خون ریخته
	ارباً ارباً آسمان رویِ زمین تصویر شد
	تکههای آینه بر خاکِ هامون ریخته
	صورتی که شبه احمد بود، پاشیده ز هم
	قامتی که مثل زهرا بود، اکنون ریخته
	قطعه قطعه، بند بند از هم جدا شد پیکرت
	شاعران! بر خاک ها دریایِ مضمون ریخته
	شاعر:محمد رسولی
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:20
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه