ای مرتضی خصایل و احمد شمایلم
وی پیش دیده چیده شده، میوه ی دلم
بگشای دیده و به دلم ، راه غم ببند
برق نگاه نیست ولی سوخت حاصلم
دیگر پس از تو، خیر نباشد به زندگی
ای عمر من، به مرگم از این داغ، مایلم
یا خیز و پیش من به نمازی دگر بایست
یا لب گشای، بهر اذان در مقابلم
تا آب دیده غرق نسازد مرا، ببین
گشته، کنارخشکی لب هات ساحلم
بر پیکرت که تیر نشانده؟ کمان منم
کردی هلالی ام زغم ای ماه کاملم
دیگر نمی توانم، برخیزم از زمین
با من چه کرده داغ، خدا داند و دلم
یک جرعه آب، بهر تو ای گُل نداشتم
اکنون ز آب دیده ببین پای در گِلم
شاعر:علی انسانی
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه