خزان زندگی بر جانت افتاد
	تو را پرپر نمود و دست من داد
	عصای پیری ام بودی علی جان
	شکستی و شکستم، داد بی داد
	***
	علیِ من شبیه مرتضی بود
	پیمبر گونه و زهرا نما بود
	سر و پهلو و دستش را شکستید
	علی مجموعه ای از درد ها بود
	***
	گلِ عمر مرا از ریشه کندید
	خدا اینگونه اکبر را پسندید
	شما که کار خود کردید ای قوم
	دگر بر گریه های من نخندید
	***
	تنت را نیزه ها بوسیده بودند
	به روی خاک ها پاشیده بودند
	نشد کاری کنم وقتی رسیدم
	تو را با اسب ها کوبیده بودند
	***
	تو که رفتی علی قلب حرم ریخت
	عمودی رفت بالا و دلم ریخت
	چه کردند این جماعت با تن تو؟
	چرا ترکیب اعضایت به هم ریخت؟
	***
	پدر هی چند باری رفت و برگشت
	پیِ اعضای تو در دشت می گشت
	نشد آخر تمامت را بیابد
	علی جان چند جایت مانده در دشت
	شاعر:داود رحیمی
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه