شعرم شده سرشار شمیم حرم تو
با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو
با خاطره هایی که شده دار و ندارم
دارد همه ی کودکیم بوی غم تو
انگار که از کوچه ی ما می گذرد باز
سنج و کتل و پرچم و طبل و علم تو
این بوی خوش کندر و اسفند و گلاب است
از آه دم دسته ی لبریز دم تو
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
د شد همه ی دسته از این کوچه و انگار
یک عمر شدم عاشق و بیمار و گرفتار
برسینه زنان، مویه کنان رد شد و، کارم
افتاد به دستان ابالفضلِ علمدار
غیر از من و هم دین من و ایل و تبارم
عالم همه محتاج نگاهش شده بسیار
دیوار حسینیه شده محتشم او
اصلاً شده انگار طنین در و دیوار:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
شاعر:محسن کاویانی
- چهارشنبه
- 14
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه