• سه شنبه 15 آبان 03


شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(بعد از اذان ظهر زمين پر غبار شد)

2503
2

 بعد از اذان ظهر زمين پر غبار شد
چشمان خيس علقمه تاريك و تار شد
وقتي عمود بوسه به پيشاني تو زد
قلبم شكست ، چشم قشنگت خمار شد
دستت كه قطع شد همگي جنگجو شدند
فرياد ميزدند ، چه شيري شكار شد
تو روي خاك بودي و دور و بر حسين
تا چشم كار كرد پر از نيزه دار شد
آن كودكي كه جاش روي شانه ي تو بود
پايش به روي خاك پر از نيش خار شد
عباس ! خوب شد نديدي بدون تو
ناموس اهلبيت به صحرا چكار شد
آه اي ركاب حضرت زينب بدون تو
يك كاروان به ناقه ي عريان سوار شد
شمشير سيدالشهدا تا شكستنت
از داغ تو خميده قد ذوالفقار شد
دستت هنوز دور علم بود روي خاك
اين خاطره براي ابد ماندگار شد
 شاعر:محمد ناصری

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران