ای ساغر دل شکسته عباس
در حسرت آب خسته عباس
عباس فدای غیرت تو
مات است فلک ز همت تو
ای آیینۀ ظهور حیدر
در چهرۀ توست نور حیدر
رفتی و مرا ز پا نشاندی
داغت به دل حرم نشاندی
تا چشم تو را دریده دیدم
در آن رخ یک شهیده دیدم
ابروی شکسته ات عجیب است
بعد تو برادرت غریب است
مانده نگه تو با اشاره
عباس به سوی مشک پاره
طفلی که به گاهواره باشد
بعد از تو گلوش پاره باشد
آغاز شود دگر جسارت
شد روزیِ زینبم اسارت
ممنون تو ای برادرم من!
جسم تو حرم نمی برم من
در حسرت آب خسته عباس
عباس فدای غیرت تو
مات است فلک ز همت تو
ای آیینۀ ظهور حیدر
در چهرۀ توست نور حیدر
رفتی و مرا ز پا نشاندی
داغت به دل حرم نشاندی
تا چشم تو را دریده دیدم
در آن رخ یک شهیده دیدم
ابروی شکسته ات عجیب است
بعد تو برادرت غریب است
مانده نگه تو با اشاره
عباس به سوی مشک پاره
طفلی که به گاهواره باشد
بعد از تو گلوش پاره باشد
آغاز شود دگر جسارت
شد روزیِ زینبم اسارت
ممنون تو ای برادرم من!
جسم تو حرم نمی برم من
شاعر:جواد حیدری
- چهارشنبه
- 14
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه