• جمعه 2 آذر 03


شعر روضه حضرت عباس(از خواهش لبهاي او بي تاب شد آب)

1343

 از خواهش لبهاي او بي تاب شد آب
از شرم آن چشمان آبي آب شد آب
وقتي که خم شد نخل‌ها يکباره ديدند
لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب
آنقدر بر بانوي دريا سجده مي‌کرد
تا در قنوت آخرش محراب شد آب
زيباترين طرح خدا بر پرده‌ها رفت
وقتي ميان دستهايش قاب شد آب
يک لحظه با او بود اما تا هميشه
از چشمهاي تشنه‌اش سيراب شد آب
آن تيرها، شمشيرها باريد و باريد
توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب
تير آمد و ... از حسرت مشکي که مي‌مرد
مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب
شاعر:قاسم صرافان

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران