هر چند پر شکسته شدی و نمی پری
اما هنوز، مثل همیشه کبوتری
شکر خدا که پا شدی و راه می روی
انگار خانومم کمی امروز بهتری
حتی برای دلخوشیِ ما... چه خوب شد
مشغول کارِ خانه شدی روز آخری
شانه زدی به موی پریشان دخترم
می خواستی نشان بدهی باز مادری
"با این دو دست نا متعادل" چه می کنی
داری دعا به خانه ی همسایه می بری!؟
هر چند خنده می کنی از دیدنم، ولی
با طرز راه رفتن خود گریه آوری
بانو! تو را قسم به دلم احتیاط کن
وقتی که دست جانب دستاس می بری
کم کم بساط زندگیم جمع می شود
خر نگاه می کنی ام جور دیگری ...
شاعر : علي اكبر لطيفيان
- چهارشنبه
- 14
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه