در عزای فاطمیّه، دل پریشان می شود
از غم زهرای اطهر دیده گریان می شود
شکر حق می گویم از این که دل سرگشته ام
بر سر خوان کرامت باز مهمان می شود
مجلس روضه بهشت عاشقان فاطمه است
هر که می آید به جنّت، غرق احسان می شود
قطره ی اشکی اگر ریزم برای فاطمه
نامه ی اعمال من خالی ز عصیان می شود
تسلیت می گویم ای صاحب عزای فاطمه
از غمت عالم دوباره بیت الاحزان می شود
از شرار آتش چادر نماز مادرت
سینه ی محزون تو نالان و سوزان می شود
روز و شب از پلک چشمان ترت خون می چکد
زخم های پلک چشمانت نمایان می شود
چهره ی نیلی مادر، غصّه دارت کرده است
ناله ات با دیدن رویش فراوان می شود
انتقام سیلی زهرا به دستان شماست
منتقم! پس کی به سر دوران هجران می شود
شاعر : محمد فردوسي
منبع : حسينيه
- چهارشنبه
- 14
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 18:41
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه