• سه شنبه 15 آبان 03


شعر حضرت عباس(آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر تو)

1837
-1

 آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر تو
با امیدی‌ كه‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو
سر و مشك‌ و علم‌ و دست‌ تو از هم‌ چو گسست‌
دشمنم‌ گفت‌ كه‌: پاشید ز هم‌ لشگر تو
نیست‌ تقصیر فرات‌ این‌ همه‌ شرمندگی‌ات‌
خشك‌ شد دیده‌اش‌ از ریختن‌ ساغر تو
گر كه‌ از شرم‌ سر از سجده‌ نیاری‌ بالا
پس‌ چسان‌ تیر بر آرم‌ ز نگاه‌ تر تو
از غم‌ مشك‌ ز بس‌ دیدۀ‌ تو خونبار است‌
ریخته‌ خون‌ چو نقابی‌ به‌ رخ‌ انور تو
بیش‌ از این‌ تا كه‌ تو احساس‌ به‌ غربت‌ نكنی‌
 مادرم‌ فاطمه‌ آمد عوض‌ مادر تو
شده‌ مجموعه‌ای‌ از خاطره‌ پا تا به‌ سرت‌
 یاد حیدر كنم‌ از زخم‌ عمیق‌ سر تو
كمرم‌ راست‌ نگردد ز چنین‌ خم‌ شدنت
‌ با چه‌ رویی‌ ببرم‌ سوی‌ حرم‌ پیكر تو
روضه‌ خوانان‌ عطش‌ از عطشم‌ دم‌ نزنند
كه‌ دهند، شرح‌ لب‌ و دیدۀ خشك‌ و تر تو
شاعر:محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران