• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت عباس(اگر دست از سر لجبازیِ این آب بردارد)

1071
1

اگر دست از سر لجبازیِ این آب بردارد
 اگر از غم بپیچد در خودش هی تاب بردارد
 تمام ماهیان منتظر ، مایوس می میرند
اگر سقای تشنه مشک را بی آب بردارد
صدای گام هایش دشت را مبهوت خود کرده
 مبادا دشمن دیوانه سر از خواب بردارد
 اگر باد خبر چین عطر او را پر کند در دشت ...؟
 اگر که ابر، پرده از رخ مهتاب بردارد ...؟
خدایا  ! چشم هایش را بپوشان !  کینه ی این قوم
 اگر تیر ستم با نیت پرتاب بردارد ...؟
 اگر آن دست ها از پای افتادند و مشکش را
 بخواهد با لبان تشنه ی بی تاب بردارد ...؟
اگر چشمان زینب خون ببارد از غم عباس ...؟
 تمام خاک را این سیل بی پایاب بر دارد ...؟
 زبانم لال ! ...نه ... ای ساغر خشکیده ! با ساقی
 بگو چشم امیدش را ازین مرداب  بردارد.
 * * *
 ولی بر خاک افتاده ست مرد و منتظر مانده ست
تن جان داده اش را از زمین ارباب بردارد
ببین بعد از گذشت قرن ها در موزه ی تاریخ
 کسی جرات نکرد این عکس را از قاب بردارد
شاعر: سودابه مهیجی

 

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران