• یکشنبه 4 آذر 03


شعر حضرت عباس(ای به خاک افتاده ای سقای من)

4830
14



ای به خاک افتاده  ای سقای من
ای علمداربلند بالای من
تا تو بودی صحبت از غارت نبود
بعد تو وای از حرم ای وای من
بر گو چرا پشت یلم به خاک است
جسم تو چاک چاک است اصغر من هلاک است
واویلتا وایلتا واویلا واویلتا واویلا واویلتا واویلا
تا عمود کین ز سر هوشت گرفت
تیغ و نیزه گوش تا گوشت گرفت
علقمه بوی مدینه می دهد
 گو مگر زهرا در آغوشت گرفت
برخیزو بین گردم چه ازدهام است
بر هر لبی کلام است کار حیسن تمام است
واویلتا وایلتا واویلا واویلتا واویلا واویلتا واویلا
گفته بودن در سپاه من تکی
ره ندارد در وجودت کوچکی
نیست هرگز باورم عباس من
تو علمدار منی یا کودکی
زین منظره، افتاده ام به گریه
لعن علی ابّیه وای از دل رقیه
واویلتا وایلتا واویلا واویلتا واویلا واویلتا واویلا
لعل خشکت شعله بر جیحون زده
دور چشمت حلقه ای از خون زده
کاش و دستی داشتی وقت فرود
نیزه ها از پشت تو بیرون زده
 عباس من از چه به خون نشستی
نه سر نه چشم و دستی
پشت مرا شکستی
زین منظره، افتاده ام به گریه
لعن علی ابّیه وای از دل رقیه
یا زینبا یا زینبا یا زینب امان ز قلب زینب
 
 

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران