به خیمه نام بلندت شگوم می آرد
علم به دست، مرامت رسوم می آرد
فراز دوش تو هفت آسمان اهل خیام
قمر برای عشیره نجوم می آرد
تو باب حاجنی و مرده می کنی زنده
قضای تو به قدر هم لزوم می آرد
برای برگ شفاعات حشر، مادرمان
"کف" تو را جهت مُهر و موم می آرد
نرو که عمر علی اصغرم به مشک توست
نرو که رفتنت اوقات شوم می آرد
نرو سکینه بفهمد ز پای می افتد
نرو که بعد تو دشمن هجوم می آرد
نرو که قافیه را باختم، بدون تو
عمود خیمه ات انداختم بدون تو...
***********
پس از تو کاسه ی صبر برادرت سر رفت
گرفت وعده ی قنداقه و به لشکر رفت
از آن سه شعبه که چشم تو را زهم پاشید
یکی به حلق ظریف علی اصغر رفت
و بعد لحظه ی سخت وداع آخر شد
و بعد تیر به قلب عزیز حیدر رفت
"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد"
بروی حنجر او ضربه های خنجر رفت
و بعد حمله ی دشمن به خیمه گاه افتاد
و بعد کار زدستان خواهرت در رفت
نخست مشعل خود را به خیمه ای انداخت
و بعد چشم حرامی به سمت دختر رفت
"برای غارت یک گوشواره ی کوچک
دو گوش رفت، گل سر شکست، معجر رفت"
اسیر موج حوادث شدم بدون تو
سوار ناقه ی "حارث" شدم بدون تو
شاعر:روح الله اسماعیلی
- شنبه
- 17
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه