پسر فاطمه سلام الله علیها
آن آب که بر جان حسن شعله برافروخت
با زهر در آمیخته بود و جگرش سوخت
آن پاره دل ها که فرو ریخت به دامن
خون جگری بود که یک عمر بیاندوخت
در سوختن و ساختنش عمر سر آمد
مظلومیت از مادر و صبر از پدر آموخت
اسماء لعین بر پسر هند جگرخوار
جان پسر فاطمه را خسته و بفروخت
در کرب و بلا بر سه هدف کارگر افتد
آن تیر که تابوت حسن را به کفن دوخت
شاید که "مؤید" به صف حشر نسوزند
آن را که دل از داغِ جگرسوزِ حسن سوخت
- دوشنبه
- 11
- بهمن
- 1389
- ساعت
- 21:54
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه