داغ امام حسن مجتبی ع
وقتی که خورشید ناگاه بگرفت
هم شب برآمد هم ماه بگرفت
سوگ نبوت آمد و داغ امامت
آتش گرفت از زهر کین روح کرامت
مدینه مات از داغ حسن بود
طشتی پر از خون باغ حسن بود
از پاره های دل، غم او را بخوانید
وز صلح او تفسیر عاشورا بخوانید
او کز علی هم مظلوم تر بود
محصول صبرش خون جگر بود
غم های او از سینه های خسته پرسید
از تیرهای بر کفن بنشسته پرسید
آب ار ننوشید از جام شمشیر
عمرش سر آمد با زهر و با تیر
تابوت او از تیر دشمن پر درآورد
یارب چه ها این غم به روز خواهر آورد
آن کس که لطفش ما را طبیب است
قبرش غریب و نامش غریب است
یارب سلام ما نثار قبر پاکش
کی می شود تا شیعه سر ساید به خاکش؟
- دوشنبه
- 11
- بهمن
- 1389
- ساعت
- 21:59
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه