• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت حضرت زهرا(زمستون رفت وباز اومد بهارون)

2534

 زمستون رفت وباز اومد بهارون
بهارون اومد و بارید بارون
ولی بازم گل نرگس نیومد
زاشک چشم مو پرگشت مارون
×××
زمستون رفت و دل درحسرت و آه
سوار ِسُرخنـُم هم نامد از راه
همی دونم که مُو درخواب نازُم
و  می آیه ز ِدر یک روز ناگاه
×××
بهاراومد ولی افسرده این دل
دهدسرناله ها محفل به محفل
که کی بوی گل نرگس بیایه
کند درچشم مااون خوب منزل

 

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران