با سوز مادرانه فقط گریه می کنی
هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی
یک شب ز درد سینه فقط آه می کشی
یک شب ز درد شانه فقط گریه می کنی
می ترسم این سه ساله ی تو کم بیاورد
وقتی میان خانه فقط گریه می کنی
حنانه ام به جان علی آب رفته ای
روزانه و شبانه فقط گریه می کنی
هنگام پخت نان که کمی از دل تنور
آتش کشد زبانه فقط گریه می کنی
من که ندیده ام که چگونه تو را زدند
از درد تازیانه فقط گریه می کنی
حرفی که با علی غریبت نمی زنی
آرام و مخفیانه فقط گریه می کنی
بعد از هزار سال تو بر غربت علی
بانوی بی نشانه فقط گریه می کنی
شاعر:رضا رسول زاده
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه