چه میکند با مرد، زمانهی نامرد
جهان شده آباد، از ابتدا با مرد
کنار هر کوهی، اگر که شهری هست
بدون شک بوده، مقیم آنجا مرد
در اوج امواج، حجيم طوفانها
نیاز هر کشتیست، ميان دریا مرد
مثال مشهور ميان پیران است
که ای جوان پر میکند دهان را مرد
ورق زدم عمری، کتاب دنیا را
ولی نبود آنجا، شبیه مولا مرد
زمان جانبازی ، برای پیغمبر
به جای او خوابید، شبانه تنها مرد
ستارهها شاهد ،که تا سحر میبرد
به دوش خود با کیسه نان و خرما مرد
شبانه اشک خاطرات خود مي ریخت
به چاه نخلستان، به یاد زهرا مرد
از آن شبي که ذوالفقار و ماهش رفت
در آسمان غیب، شده معمّا مرد
جهان پر از خون شد، زمانه محزون شد
چرا نمیآید، چرا خدایا مرد
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه