شد بهار اما زمین اینبار بس افسرده است
آسمان هم چون زمین سر در گریبان برده است
این چه اندوهی ست کز چشم فلک خون می چکد
باغ از داغ کدامین آشنا دلمرده است
هر درختی هم نوا با باد برسر می زند
هر گلی تا می گشاید چشم خود پژمرده است
لاله خم شد قامتش از داغ زهرای علی(ع
لاله ای کزغربت دنیا دلش آزرده است
یاس چون هم نام زهرا(س)بود شد رویش کبود
چون ز دست مردمی نامرد سیلی خورده است
باز بلبل زار و گریان نوحه خوانی می کند
زخم پهلوی کدامین گل قرارش برده است
در بهاران فصل باران از فراق فاطمه (س
کوه و دشت و گلشن و گلزار بس افسرده است
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:21
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه