شعله بود و خسته حالی سوخته
	یک پرستو بود و بالی سوخته
	مانده از آل عبای مصطفی
	یک عبای سرخ و آلی سوخته
	بِین هُرم شعله های سنگدل
	مادر کم سن و سالی سوخته
	آه، دستِ دربِ چوبی نصب کرد
	روی یک سینه مدالی سوخته
	در کجا مدفون شد آن بانوی زخم
	هست این تنها سوالی سوخته
	شاعر:محمد ناصری
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:38
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه