ما هرچه از شما بنويسيم ابتر است
شان شما رفيع و مقام تو كوثر است
وصف تو در سخن بخدا غير ممكن است
خاك رهت ز جنت و فردوس هم سر است
اجداد من همه ز غلامان اين در اند
اين آبروي ما ز غلامي اين در است
من نوكر تو گر نشوم بي لياقتي است
وقتي كه مادر و پدرم نيز نوكر است
شد روضه خوان فاطميه حضرت رسول(ص)
گریه کن مصیبت تو شخص حیدر(ع) است
مادر نگو که این پسرت عاشق تو نیست
مادر ببخش گر غزلم لایق تو نیست
عمری برای حضرت تان گریه میکنم
چون ابر در مصیبت تان گریه میکنم
با دیدن گلی که شکسته است ساقه اش
یاد شما و محنت تان گریه میکنم
پهلو که بشکند همه چیز دردآور است
از لحن سخت صحبت تان گریه میکنم
یک مادر و تمامی شهر است قاتلش
مادر بیاد غربت تان گریه میکنم
تنها ، شبانه ، بار سفر بستي از زمين
عمري براي هجرت تان گريه ميكنم
كردي سفارش پسرت را به خواهرش؟؟؟
گفتي كه نصف شب ببرد آب بر سرش؟؟؟
مادر برو قرار من و تو، به كربلا
وقتي كه مانده عرش خداوند زير پا
وقتي كه شمر ميرسد از راه با غضب
وقتي كه روي سينه نشسته است بي حيا
وقتي كه من براي نجات برادرم
درگير مي شوم ... من تنها و اشقیا
مادر قرار بعدی ما شام یازده.
معجر بیار باخودت آن شب برای ما
امروز شعله از در خانه بلند شد
آن روز شعله میکشد از کینه خیمه ها
آری هر آنچه شد بخدا در سقیفه شد
حتی حسین(ع) کشته ی آن دو خلیفه شد
شاعر:محمد هاشم مصطفوی
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه