مِن بعد انیس آسمان باش ای خاک
با شیون و اشک همزبان باش ای خاک
پهلوش شکسته، بازویش مجروح است
با یاس بهشت مھربان باش ای خاک
**
افسوس خزان شده بهارم ، عیدم
گفتم که فراق را نبينم ديدم
تابوت تو را به روی دوشم بردم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
**
در شیون و ناله و خروشم زهرا
خونبار، دو چشم گریه پوشم زهرا
دیدی که گذاشت جور این قوم آخر
تابوت تو را به روی دوشم زهرا
**
اندوه فراق ، غربتي ديرين است
پيشاني صبر بعد تو پُر چين است
از قد شکسته علي روشن شد
تابوت سبک ولی غمت سنگين است
**
این تربت بی نشانه راز من و توست
هم نالهي این سوز و گداز من و توست
بر دوش ببر شبانه زهرا را ، این
فریاد بلند اعتراض من و توست
**
ای قوم مرامتان ریا و حسد است
بیداد و عداوت شما بی عدد است
در محکمه عدل الهی بي شک
این روی کبود روز محشر سند است
شاعر:یوسف رحیمی
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه