دست بسته شوهرم را تا کجاها می برند
پیش چشم شوهر من سینه ام را می درند
با چه وضعی می بریدش رحم بر مولا کنید...
مردم این دوره ، ای عالم چرا کور و کرند
بین دیوار و در ای عالم حرامیهای پست
در پی دزدیدن محسن ز عشق حیدرند
این حرامیها در این بازار سرد روزگار
جای کالای خدائی نَفسِ شیطان می خرند
بی سرم کن در ره عشقت علی ای شاه عشق
چون که عاشق ها همیشه در ره تو بی سرند
من هم ای مولا اگر شاعر شدم یک کفترم
چون که کفتر هات دائم سوی بامت می پرند
شاعر:جعفر ابوالفتحی
- سه شنبه
- 20
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه