• سه شنبه 15 آبان 03


شعر حضرت زهرا(س)(سرشک سُرخم ، به رُخ روانه)

1850
1

 سرشک سُرخم ، به رُخ روانه
غریب و زارم  ، در آشیانه
شرر کشد از ، دلم زبانه
به سینه دارم ، غم زمانه
کسی زآه ، شراره خیزم
خبر ندارد ، به جز کنیزم
کجایی ای مهدی (عج) عزیزم؟
عدو مرا کُشت ، در آشیانه
بیا بیا ای ، فروغ دیده
نظاره کن بر ، من شهیده
دلم شکسته، قدم خمیده
که مانده کوه ، غمم به شانه
تو داغ مادر ، به سینه داری
مرا بود خون ، زدیده جاری
تو را بود اشگ سوگواری
مرا زسیلی ، به رخ نشانه
مدینه غرقِ ، شرار و دود است
بیا بگو جرم من چه بود است
که عضو عضو تنم کبود است
نشانه دارد ، زتازیانه
دوای من مرگ، اجل طبیب است
تمام دردم ، غم حبیب است
علی ع غریب است ، علی ع غریب است
نشسته تنها ، کنار خانه
خزان شدم چون ، گُل بهاری
به خود به پیچم ، به آه و زاری
که دیده صیّاد ، کُشد به زاری؟
کبوتری را ، در آشیانه
نوشته بر خاکِ تربت من
فلک خورد خون ، به غربت من
به یاد اندوه و محنت من
سرشک «میثم» بود روانه

 

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 4:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران