کن نظر بر من و بر چشم ترم مادر جان
جان زينب مرو امشب ز برم مادر جان
بعد تو اي همه جا سنگ صبور زينب
دل پر غصه به پيش که برم مادر جان
مي کند داغ تو اين قلب مرا غمخانه
هم سيه جامه ماتم به برم مادر جان
گر روي از بر حيدر که دگر پاک کند
اشک غم از رخ ماه پدرم مادر جان
بهر ياري پدر دست تو را بشکستند
که دگر شانه نشد موي سرم مادر جان
ز چه رو مرگ طلب مي کني از بهر شفا
سوزد از سوز دعايت جگرم مادر جان
مي شود شمع وجودت ز غم و غصه آب
سوختنت را به دوچشمم نگرم مادر جان
تو بکش دست نوازش به سرم چون گردد
بعد تو خاک عزايت به سرم مادر جان
ياد آن ناله جانسوز تو من مي گريم
به در خانه چو افتد نظرم مادر جان
تو به سينه غم مظلومي حيدر داري
من شکسته است ز داغت کمرم مادر جان
شاعر:محمد معارفوند
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه