از آتش کینه زود پرپر می شد
یک شاخه گل کبود پرپر می شد
پشت در خانه ی علی ... شمع نوشت
(پروانه میان دود پرپر می شد)
***
آماده شدند دل به دریا بزنند
با کینه به روی یاس ها پا بزنند
دست تو جدا نمی شد از دست علی
مجبور شدند بازویت را بزنند
***
تابوت، روانه ... می برندت مادر
بی عذر و بهانه ... می برندت مادر
آنقدر غریب بوده ای از خانه
... دارند شبانه می برندت مادر
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه