دل من هی نگو از غربت و داغ فاطمه
نگو تو مدینه خاموشه چـراغ فاطمه
قصــۀ کبوتــرِ مدینــه رو دیگــه نـگو
حرف میخ داغ و زخم سینه رو دیگه نگو
آخه روشنیِ آسمون به نور فاطمهس
فاطمه- ستارهای که پرفروغتر از همهس
واسـۀ دیدن اون، ماه و ستاره جون میدن
تو بهشت فرشتهها به نام اون، اذون میدن
تو بهشت یـه قصر روشنه که با ستارهها
همـۀ اهل بهشت اونو به هم نشون میدن
دل من هی نگو از غربت و داغ فاطمه
نگو تو مدینه خاموشه چـراغ فاطمه
قصــۀ کبوتــرِ مدینــه رو دیگــه نـگو
حرف میخ داغ و زخم سینه رو دیگه نگو
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه