ز بسکـه باغ لبت بوسهگاه احمد شد
تن تو عطر رسول خدا گرفته به خود
تویـی که فاصلهات از وجود پیغمبر
به قدرِ گفتن «ایاک» بود تا «نعبد»
محلِّ آمد و رفتِ فرشته: قلب رسول
به خانۀ تو، رسول خدا در آمد و شد
فلک ، به گوشۀ گلزارِ جلوهات طاووس
ملک ، بــه رودِ زلالِ هدایتت هدهـد
تــو راز روشــن آیینهها، تو آن نوری
که در میانِ خداوند و خاک قسمت شد
امانتــی کــه نبردنـد کوهها بر دوش
به عهد بستنِ جانهای پاک قسمت شد
تـو گنج پنهانـی، آن یگانه مروارید
که بین دو صدف تابناک قسمت شد
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه